در بررسی ایرادات و چرایی موفق نبودن اقتصاد ایران در حمایت از کسب و کارهای کوچک می توان به نبود سازماندهی اشاره کرد که موجب انحراف منابع بزرگی شده است.

 

 

 

 

آمار و اطلاعات جهانی می گوید؛ موفق ترین کشورها در توسعه مشاغل خانگی و خرد کشورهایی چون هندوستان و بنگلادش هستند.

 

این کشورها توانستند تولید خانگی و خرد را در اقتصاد خود طوری سازمان دهند که به صادرات کمک کنند و ارز فراوانی را به کشورهای خود وارد کنند.

همچنین اگر به برنامه های حوزه اشتغال این کشورها هم بنگریم متوجه خواهیم شد که چه نقش مهم و پر اهمیتی را برای مشاغل خانگی در نظر گرفتند.

 

این در حالی است که در کشوری چون ایران حمایت با تسهیلات تکلیفی پیوند خورده و درواقع روش اصلی حمایتی پولی است.

خیلی مشخص است در این شرایط امکان شکل گرفتن رانت و به هدف نخوردن اعتبار اختصاصی برای حمایت وجود دارد.

به همین دلیل هر سیاست حمایتی بدون وجود یک نظارت موثر قطعا شکست خواهد خورد.

منظور از شکست هم این نیست که منابع هدر بروند بلکه ممکن است منابع تبدیل به زرادخانه ای علیه همان اقتصاد و تولید شود.

 

به همین دلیل حتما نهاد نظارتی کارآمد نیاز داریم.

در این سیستم باید چارچوبی شکل بگیرد تا بتواند زنجیره این مشاغل را از محله ها تا بازار جهانی بگستراند.

اهمیت بخش خرد و کوچک در برخی اقتصادهای امروز جهان به عنوان یک پیش فرض درنظر گرفته می شود.

در ایران نیز دولت ها همواره خود را مدافع این بخش نشان داده اند. در اقتصادی چون ایران چه انتظاری می توان از بخش تولید خرد و خانگی داشت؟

واقعیت این است که بحث درباره مشاغل خرد، کوچک یا خانگی بحثی است که امروز در جهان به آن پاسخ های جدی داده شده است.

اهمیت این بخش برای دولت ها قبل از هر چیز ایجاد شغل با کمترین هزینه است آن هم برای تولید و عرضه در بازاری که اغلب محلی است.

در این میان باید توجه کنیم اقتصاد هرچه مدرن تر شود کمتر به مشاغل این بخش نیاز دارد یا تولید از این دست می تواند به سودش تمام شود.

 

در واقع اگر به کشورهای جهان بنگریم، اقتصادهایی بیشترین استفاده را از مشاغل خرد کرده اند که از نظر فنی و تکنولوژیک پیشرفته به حساب نمی آیند.

 

در دوره کرونا برخی کارشناسان اعتقاد دارند اهمیت این بخش بیش از پیش به اثبات رسید.

 

آیا می توان گفت این بخش امن تر از تولید بزرگ است؟

من این طور فکر نمی کنم. به باور من، مسئله اصلی توسعه و رشد است و صنایع بزرگ، مادر و تولید کارخانه ای قطعا نقشی مهم و پررنگ در این مسیر دارند.

پس به هیچ وجه نمی توان تولید خانگی را الگویی جایگزین برای تولید کارخانه ای قلمداد کرد.

اما این را هم نمی توانیم نادیده بگیریم که این بنگاه ها به دلیل خصلت بومی و محلی که دارند در بحران هایی چون کرونا که همه بخش ها و مشاغل را دچار مشکل کرده، بخش مهمی از تولید خانگی همچنان توانسته مشتریان خود را نگه دارد.

البته این صرفا یک فرضیه است و گاهی خلاف آن نیز رخ می دهد. مثال در ایران مشاغل خرد در دوره کرونا روزهای دشوارتری از مشاغل بزرگ داشتند.

 

بررسی های لازم هنوز صورت نگرفته تا مشخص شود این وضعیت از چه چیزی ناشی می شود.

کشورهای موفق در توسعه مشاغل خرد و کوچک چه مسیری را در پیش گرفتند؟ موفق ترین کشورها در توسعه مشاغل خانگی و خرد کشورهایی چون هندوستان و بنگلادش هستند.

اینها توانستند تولید خانگی و خرد را در کشور خود طوری سازمان دهند که به صادرات خود کمک کنند و ارز فراوانی را به کشورهای خود وارد کنند.

ما اگر به برنامه های حوزه اشتغال این کشورها هم بنگریم متوجه خواهیم شد چه نقش مهم و پراهمیتی را برای مشاغل خانگی درنظر گرفتند.

 

همان طور که خودتان هم اشاره کردید ایران در شرایطی ویژه پا به دوره کرونا گذاشت.

با این حال، دولت سال گذشته حمایت از این مشاغل و بنگاه ها را به عنوان بخشی از بسته سیاستی دوره کرونا درنظر گرفت.

 

این سیاست ها تا چه اندازه موفق به شمار می روند؟

اگر شرایط را در نظر بگیریم یعنی دو سال رشد منفی اقتصادی در کنار نرخ تورم بیش از ۳۰ درصدی سبب شده بود دولت ایران در شرایطی دشوارتر از دیگر دولت ها وارد دوره کرونا شود.

دولت ایران در شرایطی که به طور طبیعی دچار کسری بودجه با بحرانی به عظمت جهان مواجه شد که ابزارهای کمی برای مقابله با آن هم وجود داشت.

با وجود این، قوه مجریه تلاش کرد از بنگاه های خرد و کوچک حمایت کند و آمارهایی که از پرداخت تسهیلات بانکی منتشر شده نشان می دهد نرخ تسهیلات این بخش در سال ۹۹ افزایش ۱۰۰ درصدی داشته است.

از سوی دیگر، آمارها به طور رسمی گویای کاهش نرخ بیکاری در کشور هستند اما جزئیات نشان می دهد این کاهش نگران کننده است.

با این حال، اغلب کارشناسان امیدوار هستند با پایان دوره کرونا مشاغل کوچک با سرعتی بیش از مشاغل بزرگ بتوانند ظرفیت های مولد خود را تکمیل کنند.

پس بسیار مهم است که از ورشکسته شدن و تعطیلی کامل این بنگاه ها تا جای ممکن جلوگیری کرد چرا که بنگاه زیانده راحت تر به بنگاه سودده تبدیل می شود تا بنگاه تعطیل شده.

همچنین نرخ رشد اقتصادی ایران هم برای سال ۹۹ حدود صفر درصد برآورد شده است. این در حالی است که انتظار می رفت در سال ۹۹ رشد اقتصادی حدود ۲ درصد شود که البته کرونا موضوع را ناتمام گذاشت.

به این ترتیب من فکر می کنم گرچه نیازهای کشور بیش از حمایت های دولت بوده اما وقتی به سوابق برخی از همین سیاست های حمایتی دولت ها بنگریم، متوجه می شویم از قضا در سال ۹۹ این سیاست حمایتی کمتر از گذشته منحرف شد یا در افزایش نقدینگی کشور نقش داشته است.

در این میان باید توجه کنیم دولت تنها در قالب تسهیلات از بخش کوچک حمایت نکرد و در بخش هایی چون تخفیف های مالیاتی سعی می کرد انگیزه تولید و اشتغالزایی را برای فعالان این بخش حفظ کند.

فکر می کنم گرچه این سیاست حمایتی می توانست موفق تر از این هم باشد اما در نهایت اجرای این سیاست ها بی ثمر نبود.

در واقع به طور نسبی اثرات مثبت اجرای این سیاست ها را در کشور و شاخص های کلان می توانیم مشاهده کنیم. € به باور عده ای، بخش تولید خرد و خانگی امکان این را دارد که بازارهای صادراتی را هم از آن خود کند.

 

این فرآیند چگونه رخ خواهد داد؟

این مهم زمانی عملی خواهد شد که به یک مسئله خرد نگاه کلان داشته باشیم. این واقعیت است که بخش تولید کوچک جزو اقتصاد کلان به شمار می آید و به طور کلی گردش مالی آن چندان قابل توجه نیست اما نمونه هایی از توسعه آن هم وجود دارد که موفق به افزایش صادرات هم شده است. مانند هندوستان یا بنگلادش.

در بنگلادش بخش مهمی از صنعت پوشاک تحت سیطره بنگاه های کوچک است اما همان طور که می بینیم این صنعت صادرات اصلی این کشور فقیر را هم تشکیل می دهد.

چنانچه اقتصاد سیاسی یک کشور طوری ایجاد شود که توسعه این بخش را در دستور کار خود داشته باشد می تواند با برنامه ریزی و تدوین نقشه ای هدفمند به این سو حرکت کرد.

درواقع باید زنجیره ارزش از بازار محلی تا بازار جهانی کشیده شود و سیاست ها هم به گونه ای باشد که این زنجیره را هر روز مستحکم تر سازد.

از قضا وقتی به کشورهای موفق در زمینه توسعه مشاغل خانگی می نگریم متوجه خواهیم شد که این مسئله پیش از اجرا در ذهن سیاست گذاران این کشورها واکاوی شده و به همین دلیل سازماندهی شده وارد عرصه تولید جهانی شده اند، حال آنکه در کشور ما هنوز این زنجیره وجود ندارد و لااقل در کوتاه مدت نمی توان انتظار داشت مشاغل خانگی بتوانند سهم مهمی از صادرات ایران را تشکیل دهند.

 

البته این دلیل نمی شود که اهمیت این بخش را نادیده بگیریم چرا که در هر حال اشتغالزایی در این بخش به مراتب راحت تر و ارزان تر از تولید کارخانه ای است.

گرچه باید به این نکته هم توجه کنیم که مشاغل ایجاد شده در این بخش از جمله ناپایدارترین مشاغل هستند.

من فکر می کنم در بررسی ایرادات و چرایی شکست ما در حمایت از این بخش قبل از هر چیز به این بپردازیم که نگاه سازماندهی نشده در این بخش هم به کشور ما آسیب فراوان زده و موجب انحراف منابع بزرگی شده است.

در دولت اصلاحات و احمدی نژاد هم طرح هایی با عنوان حمایت از این بخش اجرا شد.

 

چرا این سیاست ها امروز چنین مورد انتقاد هستند؟

در آن دولت ها انتظار این بود که صرفا با پول پاشی می توان انگیزه های تولید را ایجاد کرد، حال آنکه این سیاست در هر دو دوره جز زیان برای کشور چیزی به همراه نداشته است.

درواقع منابع کشور صرف این شد که اقتصاد تخریب شد زیرا در عمل بخش مهمی از منابع این بخش به جای هدف خود وارد بازارهای دیگری شد که همین تقاضای کاذب را شکل داد.

بازار مسکن در ایران محصول چنین رویکردها و سیاست هایی است. به فردی با عنوان خوداشتغال وام می دادند و آن فرد خانه می خرید.

 

در نهایت هم آسوده بود مشکلی وجود نداشت.

من در قیاس با همین دو دولت، عملکرد دولت در سال ۹۹ را قابل دفاع تر می دانم.

 

این بخش نیازمند چه حمایت هایی است؟

به باور من، قبل از هر چیز لازم است این بخش هم در سطح خرد و هم در سطح کلان هدف گذاری شود.

درباره سیاست های حمایتی هم یک نکته وجود دارد؛ در کشوری چون ایران حمایت با تسهیلات تکلیفی پیوند خورده و درواقع روش اصلی حمایتی پولی است.

خیلی مشخص است در این شرایط امکان شکل گرفتن رانت و به هدف نخوردن آن حتما وجود دارد.

به همین دلیل هر سیاست حمایتی بدون وجود نظارت موثر قطعا شکست خواهد خورد.

منظور از شکست هم این نیست که منابع هدر بروند بلکه ممکن است منابع تبدیل به زرادخانه ای علیه همان اقتصاد و تولید شود.

به همین دلیل حتما نهاد نظارتی کارآمد نیاز داریم.

همچنین همان طوری که در سوالات پیشین هم تاکید کردم باید چارچوبی شکل بگیرد تا بتواند زنجیره این مشاغل را محله ها تا بازار جهانی بگستراند.

این الگویی بوده که بنیاد برکت هم دنبال کرده و درواقع موفق ترین نمونه ایرانی ایجاد چارچوب برای زنجیره ارزش از تولید کوچک محسوب می شود.

نکته جالب این است که بنیاد برکت به عنوان فاعل وارد فرآیند تولید نمی شود بلکه همین مشاغل خرد و کوچک را به یکدیگر وصل می کند و از طریق هدایت و حمایت آنها شبکه ای نظارتی ایجاد کرده که از ابتدا تا مرحله فروش بر فعالیت های اقتصادی نظارت دارد.

پس در کنار یک سازمان نظارتی کارآمد، نیاز دیگر ایران یک سازماندهی حساب شده از سطح خرد تا کلان است.

در نهایت هم باید بگویم گرچه باید از تولید خرد و کوچک حمایت کرد اما در ایران به دلایل خاصی خیلی نمی توان امیدوار بود این بخش با توسعه ای مشابه نمونه های موفق مواجه شود اما در حد حفظ اشتغال کشور و بالا بردن توانایی های تولیدی می تواند به سود ایران تمام شود.

 

«روزنامه صنعت، معدن و تجارت – 5 تیر 1400»

   تاریخ ثبت: 1400/04/05     |     [sect id=[file]] | [/sect id=[file]] |