دکتر حسین راغفر اقتصاددان و استاد دانشگاه:

 

مردم کاری به آمارها و سخنان مسئولین ندارند، بلکه به سفره شان نگاه می کنند؛

 

هفته گذشته بود که رییس سازمان برنامه و بودجه در اظهارنظری که واکنش های بسیاری را برانگیخت، از رتبه 19 اقتصاد ایران در جهان گفت.

 

 

 

 

 

 

نکته اینجاســت معیاری که توســط ایشان مورد توجه ویژه قرار گرفته، شاخص برابری قدرت خرید است، غافل از این که آن چه معیار منطقی و شناخته شده برای مقایسه اقتصاد کشورهاست، همانا تولید ناخالص داخلی سرانه است.

 

بگذریم که بدون چنین اعلان ها و آمارهایی، نرخ بی سابقه ارز، بازارهای صعودی مسکن و خودرو، سفره های محقر و خالی از گوشت و صدها مؤلفه عینی دیگر، صادق ترین شاخص هاست تا بدانیم اقتصاد ایران در کجای جهان و با چه رتبه ای ایستاده است.

 

به نظر می رسد در ارائه چنین آمارهایی که گاه با استناد به مراجع بین المللی صورت می گیرد، برخوردی گزینشی صورت می گیرد تا واقعیت های اقتصادی و وضعیت عینی معیشت عموم مردم، به شکل دیگری گزارش شود.

 

همان طور که گفته شد در خصوص رتبه نوزدهمی که داود منظور بیان کرده، بایستی معترف شد که این شاخص معیاری صحیح برای نمایش وضعیت اقتصادی کشور نیست.

 

بدیهی است که ایران با دارا بودن جمعیتی در حدود 85 میلیون نفر، در این رتبه جای گیرد، اما شاخص های دیگری مثل درآمد سرانه ایرانیان و مقایسه آن با وضعیت پیش از تحریم هاست که گویای تنگناهای اقتصادی موجود خواهد بود.

 

رییس ســازمان برنامه و بودجه در حالی رتبه 19 را برای ایران در نظر گرفته که بر پایه تولید ناخالص داخلی ســرانه، ایران در رتبه 86 قرار می گیرد و تقریبا 85 کشــور جهان در وضعیت بهتری نســبت به ما هستند.

 

آن چه مدیران و مسئولان بایستی در نظر بگیرند این واقیعت اســت که ارائه چنین آمارهایی از مصائب اقتصادی مردم نمی کاهد و تنها باعث ســلب اعتماد عمومی از اظهارنظرها و آمارهای رســمی می شود.

 

وضعیتی که به نظر می رسد دیرزمانی است که چنین شده است.

 

در همین بحث و همچنین بررسی وضعیت عمومی اقتصاد ایران و پیوند تنگاتنگ سیاست و اقتصاد، به گفت وگو با دکتر حسین راغفر، اقتصاددان و استاد دانشگاه پرداختیم که در ادامه می خوانید:

 

 

رئیس سازمان برنامه و بودجه کشور هفته گذشته اظهارنظری کردند مبنی بر اینکه بر اساس شاخص برابری قدرت خرید، ایران جایگاه 19   را در دنیا دارد.

 

در حالی که اقتصاددانان بر این عقیده اند که تولید ناخالص داخلی ســرانه معیار درستی برای مقایسه است و طبق این معیار ما رتبه 86 را در دنیا داریم.

 

نظر شما چیست؟

 

در چنین شرایطی که معیشت مردم بسیار بحرانی است، اعلام و ارائه چنین آمارهایی چه علت و کاربردی دارد؟

 

البته به نظر می رسد این اظهارنظرها در چنین شرایطی، بیشتر به خاطر همان شکست های برنامه های اقتصادی است که مسئولین با پیامدهای آن در جامعه روبه رو هســتند و تصور می کنند که اگر آمار متفاوتی ارائه شــود شــاید از این حجم نگرانی های مردم کاسته شود.

 

ولی واقعیت این است که مردم کاری به آمارها ندارند و توجهی به اینکه مسئولین چه می گویند نمی کنند، بلکه به سفره شان نگاه می کنند.

 

به همین دلیل هم آنچه که همه مردم متعلق به هر قشر و طبقه ای، در سفره خودشان می بینند، افزایش شدید قیمت ها است و از سویی دیگر سرکوب دستمزدها و رشد گسترده بیکاری.

 

تمام اینها حکایت از وخیم تر شــدن وضعیت معیشــت مردم دارد.

 

از این رو اگر آمارهای رســمی گویای واقعیتها نباشند، فقط اعتماد مردم را بیش از پیش تضعیف می کنند و کسی به هیچ وجه به آمارهای رسمی توجهی نخواهد کرد، کما اینکه الان هم چنین شده.

 

متأسفانه سال های سال است که مردم چندان به اینکه مسئولین چه می گویند توجه ندارند و اعتمادشان به شاخص های اعلام شده توسط مقامات و یا نهادهای رسمی به شدت خدشه دار شده است.

 

در مباحث اقتصادی مسئله «اعتبار دولت» هم همین است که به تعبیری نمایانگر اعتبار موضع گیری ها و سیاست های اعلام شده توسط دولت هاست و اینکه این اعلان ها تا چه حد مورد باور مردم و فعالان اقتصادی قرار می گیرد.

 

اگر دولتی اعتبار خودش را به همین سهولت از دست بدهد، آن وقت نمی تواند انتظار داشته باشد که مردم نسبت به اعلان های سیاستی دولت آن گونه که سیاستگذار انتظار دارد، واکنش نشان بدهند و طبیعتا هم بعد از مدتی عملا اثرگذاری این العان ها به طور کامل از مجموعه باورهای مردم پاک می شود.

 

مردم دیگر برای چیزی به نام شاخص های رسمی اعتباری قائل نخواهند بود.

 

 

شما در گفت وگویی بیان کردید که بدتر شدن وضعیت اقتصادی ایران از زمان مشروطه تا به حال، بی سابقه بوده است.

 

شاید از مشروطه نه، ولی در هفتاد سال گذشته با اتکا به بسیاری از شاخص ها وضعیت اقتصادی بسیار بدتر شده است.

 

به خصوص در حوزه های نابرابری می توانیم این مسئله را به سهولت ببینیم.

 

به نظر شما آیا ارتباطی وجود دارد بین انقباض فضای سیاسی و شرایط سخت اقتصادی؟

 

قطعا این ارتباط وجود دارد، مثلا دوره بعد از جنگ طی برنامه های شــش گانه ای که انجام گرفت یا در ســال های دولت اصلاحات شــاخص های اقتصادی نشان می دهند که یک بهبودی نسبی در این دوران رخ داده است و به نظر بنده عمده ترین دلیل بهبودی آن شاخص ها، عوامل غیر اقتصادی بودند، از جمله؛ فضای تا حدودی بازتر رسانه ها و نقد و اینکه نظام سیاسی رقیب داشت و می دانیم که در آن زمان مجلس تا حدودی منتقد دولت بود و بنابراین چشم های ناظر بر عملکرد دولت وجود داشت.

 

اما بعدتر وقتی به تدریج رسانه ها محدودتر شدند و یک انقباض و انسداد سیاسی پیش آمد، می بینیم که شاخص های اقتصادی هم به شدت بدتر می شوند و به ویژه مسئله فساد در چنین فضایی گسترده تر می شود.

 

نقش رســانه نقش بســیار تعیین کننده ای برای آگاه ســازی مردم و کنترل رفتار صاحبان قدرت است.

 

در این سال ها شاهد موارد متعددی بودیم که وقتی یک فرد یا رسانه افشای یک فساد را منتشر می کند، به جای برخورد با مفسدین، با افشاکننده خبر برخورد می شود؛ اینکه فرضا نماینده مجلسی خبری را اعلام می کند مبنی بر اینکه فسادی در خود مجلس صورت گرفته است؛ مثل خبر خودروهای شاسی بلندی که برای باج دادن اعطا شده بود و می بینیم نمایندگانی که این فســاد را مرتکب شــدند و این خودروها را دریافت کردند، صلاحیت همگی شــان تأیید می شود، ولی آن کسی که خبر را اعلام کرده، رد صلاحیت می شود.

 

یا مثلا خبرنگاری که خبر یا گزارشی را منتشر می کند، دستگیر می شود، خبرنگاری که در واقع وظیفه حرفه ای و ذاتی اش را انجام داده اســت.

 

در مقابل می بینیم افراد دیگری که مرتکب فســاد شــده اند، دستگاه قضا هیچ گزارشی از چگونگی برخورد با آن ها ارائه نمی کند و این شائبه تقویت می شــود که این مفســدین، وابســتگی ها و تعلقات نزدیکی به نهادهای قدرت دارند و به همین دلیل مصون از پیگیری هستند.

 

همه این ها ارتباط عوامل غیر اقتصادی را با کارکردهای اقتصاد کشور نشان می دهد و البته این مسئله همزمان یک پدیده جهانی هم هست.

 

شــما به درســتی گفتید که در شرایط فعلی باید از انسداد سیاسی گفت و نه حتی از انقباض.

 

در چنین موقعیتی بدون توجه به مباحث سیاسی، آیا می توان امید داشت که شاخص های اقتصادی بهبود پیدا کنند؟

 

قطعا همان طور که عرض کردم ارتباط تنگاتنگی بین فضای سیاسی و اقتصادی وجود دارد.

 

نکته ابتدایی که اشاره کردید مبنی بر ارائه آمارهایی که مردم خلاف آن را در زندگی شان حس می کنند، اینها نشانه های همین ارتباط تنگاتنگ است.

 

یعنی اگر گشایش فضای مناسب و کافی به طور رسمی در جامعه وجود داشته باشد و رسانه های رسمی هم بتوانند آن را منعکس کنند، این به بازسازی اعتماد فعالان اقتصادی منجر می شود، مشروط بر اینکه بعد از این افشــاگری ها اقدامات عملی هم وجود داشــته باشد.

 

یعنی اگر یک مقام رسمی آمار غلط و غیرواقعی می دهد، بتواند با دیدگاهها و واکنش های منفی مردم مواجه شــود و این در موقعیت او تأثیر منفی بگذارد، مثلا اســتیضاح شــده یا از کار برکنار شــود.

 

در این صورت می توان انتظار داشت که فرآیندها منجر به بازسازی اعتماد فعالان اقتصادی در جامعه بشود.

 

منتها اگر قرار باشد که فقط به افشاگری پرداخته شود و بعدتر هیچ اقدامی صورت نگیرد، خیلی سریع این اعتماد از بین خواهد رفت.

 

بنابراین به نظرم مسئله خیلی روشن است و برای بهبود شرایط کنونی لازم است که رسانه ها بتوانند به طور آزاد به نقش نهادهای قدرت در اقتصاد بپردازند و آن را نقد کنند و این انحصارهای گســترده ای که به وجود آمده و به دنبال آن فســاد بیســابقه ای که شکل گرفته و طبیعتا برای سرپوش گذاشتن بر همان فسادها فضای سیاسی هم بسته شده، روشن و واضح شود تا از انحراف منابع ملی در مسیرهای نادرست و فاسد که مصالح ملی کشور را به خطر می اندازد، جلوگیری شود.

 

مادامی که فشار افکار عمومی اهمیتی در شکل دهی به سیاست های بخش عمومی نداشته باشد، عملا امیدی به اصلاح وضع کنونی وجود نخواهد داشت و ما شاهد خروج بیشتر و بیشتر سرمایه های انسانی و مالی از کشور خواهیم بود.

 

 

«روزنامه آسیا - 29 بهمن 1402»

   تاریخ ثبت: 1402/11/29     |     [sect id=[file]] | [/sect id=[file]] |