زهرا گلیج

 

حاج محمدحســن امین الضــرب که از تجــار معتبر و خوشنام ایران اســت به دلیل خوشــنامی در بازار و دربار که به امین الضرب لقــب گرفت این روزها عنوان تندیس تجلیل از کارآفرینان و صاحبان کســب و کار را از آن خود کرد.

 

 

 

 

 

 

 

دو ســالی اســت که بــه همت اتاق بازرگانی، صنایع معادن و کشــاورزی تهــران برگزار می شــود.

 

روز گذشــته برای دومین بار این همایش و جشن با شکوه در تالار وحدت برگزار شد و ۳ کارآفرین تندیس امین الضرب را از آن خود کردند و ۷ کارآفرین در بخش های مختلف لوح و نشــان امیــن الضرب را دریافت کردند.

 

اکبر مشــعوف در باره محمد حســن امیــن الضرب می نویسد: حاج محمد حســن اصفهانی ملقب به امین الضرب و بعدها پسرش حاج محمدحسین امین الضرب از تجار معروف و قدیمی ایرانی هســتند که از اعتبار و خوشــنامی بالایی برخــوردار بودند.

 

برجســته ترین بازرگان قرن نوزده ایران و اولین سرمایه گذار صنعتی در ایران حاج محمدحسن اصفهانی معروف به کمپانی امیــن الضرب ـ و ملقب به امین دارالضــرب ـ مخففا حوالی ۱۲۵۱ه . ق (مطابق ۱۲۱۴ شمسی و ۱۸۳۵م) در شــهر اصفهان به دنیا آمد.

پدرش آقا محمدحسین و مادرش بی بــی ماه خانم در اصل از مــردم خوی بود.

 

محمدحسن خواندن و نوشــتن فارسی و خوشنویسی قرآن را در مکتب خانه آموخت. او پس از فوت پدر برای کسب و کار به تهران آمد و مشغول تجارت شد.

 

سرنوشــت محمدحســن هنگامی دگرگون شد که با ــی (panayotti )که نماینده بازرگانی بــه نام پنایوتّ یک شــرکت یونانی در تهران بود مشــغول به کار شد.

 

بر اساس برخی اسناد محمدحسن فوت و فن بازرگانی داخلی و خارجی را از پانایوتّی آموخت.

 

چون درستکار و مردمدار بود، در انــدک زمانی اعتماد همگان را جلب کرد و کارش رونق یافت.

 

کم کم قبــول برات بزرگان و رجال او را به شهرت رســاند و با درباریان و شخص شاه ارتباط پیدا کرد.

 

حاج محمدحسن با کمک علی اصغر خان امین السلطان کارهای دولتی را نیز به فعالیتهای اقتصادی و تجــاری خود افــزود.

 

کار ادارة ضرابخانه و حقوق انحصاری آن و در نتیجــه لقب «امین الضرب» به او داده شد.

 

در ویکی پدیــا می خوانیم: حاج محمدحســین امین الضرب پدر بــرق ایران خوانده می شــود قبل از آمدن برق به ایران، روشــنایی خیابان هــا و کوچه ها، یکی از مشــکلات دولت وقت بود.

 

بنابراین برای اولین بار در ایران کارخانه ای دایر شد که روشنایی خیابان ناصریه و خیابان در اندرون (باب همایون فعلی) را با استفاده از گاز کاربیت تامین می کرد.

 

البته این روشنایی، مختص خیابان هایی بود که به دربار منتهی می شــد و با اولین سفر ناصرالدین شــاه به فرنگ، روشنایی به ایران آمد و خیابان های شــهر را برای مدت کوتاهی روشن کرد اما پس از چند روز توســط اهالی قطع و خراب و روشنایی آن منحصر به اندرون دربار شد.

 

در زمان مظفرالدین شــاه، محمدحسین امین الضرب، اولین دســتگاه تولید برق را از روســیه خریداری کرد و به ایــن ترتیب برق به طور رســمی وارد ایران شــد و جــای گاز را گرفــت.

 

محمدحســین امین الضرب، فرزند محمدحســن اصفهانی و ماه بیگم خانم(دختر محمدحسین صراف اصفهانی) در سال ۱۲۸۹ قمری در تهران متولد شــد.

 

زبان فارســی، عربی و فرانسوی را نزد معلمان خصوصی فرا گرفــت.

 

او در تهران، برای مدتی نزد سیدجمال الدین اسدآبادی زندگی می کرد و زبان عربی را به طور کامــل از وی آموخت.

 

پدرش از آنجایی که تاجر چیره دستی بود و فنون ضرب سکه را نیز در فرنگ آموخته بود، به عنوان مســئول ضرابخانه شاهنشاهی در زمان ناصرالدین شــاه منصوب شد اما مرگ ناصرالدین شاه برای او، بسیار ناگوار بود.

 

چون در این زمان به خاطر تقلبی که در ضرب ســکه کرده بود، به دستور مظفرالدین شاه دستگیر شد و به زندان افتاد.

 

 در این زمان محمدحسین امین الضرب در راه بازگشت از سفر فرنگ در ســبزوار بود که خبر به زندان افتادن پدرش را به او رســاندند.

 

او بلافاصله به راه افتاد و خود را به تهران رســاند و فعالیت های زیــادی برای آزادی پدرش انجام داد.

 

او به (صنیع الدوله) داماد مظفرالدین شاه مراجعه کرد و با پرداخت جریمه و مبلغ چهل هزار تومان در آن زمان! بــه خود صنیع الدولــه، موجبات آزادی پــدر را فراهم کــرد.

 

پدرش پــس از آزادی، از سمت سرپرستی ضرابخانه شاهنشــاهی عزل و خود صنیع الدوله عهده دار این مسئولیت شد.

 

نوادگان این خانواده اکنون لقب (امیــن دار الضربی) را به عنوان نام خانوادگی خود برگزیده اند.

 

از دیگر تجار معتبر و خوشــنام ایرانی کاشف السلطنه است که قانون بلدیه را نوشت.

 

کاشف السلطنه تحصیل کرده سوربن فرانسه بوده اســت و تکنولوژیهای زمان خود را به ایران آورد.

 

او به پدر چای ایران معروف است و از نوادگان نایب السلطنه است.

 

او چای را از کشور چین به ایران آورد.

 

او تنها شهرداری است که رئیس شورای شــهر و رئیس بلدیه و انجمن شــهر بوده است.

 

کاشف الســلطنه فرزند ارشد اســدالله میرزا نایب الایاله بود و در اول فروردین ۱۲۴۴، مطابق با ۲۱ شوال ۱۲۸۲ در تربت حیدریه به دنیا آمد.

 

مادرش جهان آرا خانم ملقب به عزیزالسلطنه، نخســتین فرزند قهرمان میرزا، پسر عباس میرزا نایب السلطنه بود.

 

اسدالله میرزا بعد از ۱۶ سال به خاطر قیام پدرش، سیف الملوک، و دستگیری و زندانی شدن او، مظنون واقع شــد و پس از انتقال به تهران در خانــه ای در ارک، که در جــوار گلخانه کاخ گلســتان بود زندگی می کرد تا آن که دار فانی را وداع گفت.

 

از همین زمان محمد میرزا را به معلم ســرخانه ســپردند تا ادبیات فارســی و عربی را بیاموزد.

 

پس از اتمام دروس ســرخانه، آقا محمدخان وارد دارالفنون شد و به فراگرفتن زبان فرانسه و علوم متعارف آن زمان پرداخت.

 

به نقل از سایت ویکی پدیا، کاشــف السلطنه در اواخر از همــان ابتدا درگیر ۱۸۹۸ وارد بمبئی شــد و تقریبا مشــغول اطلاعات در خصوص کشــت چای در هند شــد.

 

او در نوشــته هایش بــرای ایران، بــه اظهارات کتبی و شفاهی مظفرالدین شاه، اســتناد می کند که بر اهمیت وارد کردن راه و چاه کشــت چای به کشــور تأکید می کرد.

 

به نظر می رســد دولــت قاجار پیروی نمونه های انگلســتان و روســیه در آغاز کردن کشت بومی چای در آن زمان بود.

 

علاقه به چای، بخشــی از تلاش بزرگتر دولت مرکزی (و تجار) برای کاســتن از میزان کل ارزش واردات از هند بود.

 

دلیل این کســری پیوســته پولی در تجارت با آن کشــور بود.

 

با توجه به یک ارزش تخمینی واردات چای از هند به مبلغ حدودا میلیون تومان در ســال، نزدیک به ۸۳ درصد کل چای مصرفی در ایران از هند می آمد، دولــت تولید داخلی چای را هم پاســخگوی نیاز در حال رشد داخلی و هم کاســتن از تجارت وارداتی از هند می دانست.

 

علاوه بر این، چای می توانست همچون دیگر محصولات بهادار )چون افیون، ابریشــم و تنباکو) که برای توازن تجارت با کشورهای همســایه بســیار مهم بودند عمل کند.

 

کاشف الســلطنه تخمین زد که کشت داخلی چای نه تنها کشــور را در مدت ده تا دوازده سال می توانست خودکفا کند، بلکه یک محصول بهــادار برای واردات کساد اقتصاد ایران می توانست به همراه بیاورد.

 

حاج محمدمیــرزا قبل از مراجعت به ایــران، مقداری تخم چای را بــه همراه چهار هزار گلــدان چای، قهوه، تخم کنف، دارچین، فلفل، میخک، هل، انبه، گنه گنه، کافور، ریشــه زردچوبه، زنجبیل و غیره تهیه کرد و در سال ۱۲۸۵ شمسی با مشکلات بســیار آنها را به ایران آورد.

 

مخالفت و عدم همکاری مــردم گیلان او را از این کار بازنداشت و موفقیت های نخستین، او را به کوشش بیشتری واداشت و کشت، چیدن و خشک کردن چای را به مردم آن سامان آموزش داد.

 

 

«روزنامه اقتصاد مردم - 7 دی 1401»

   تاریخ ثبت: 1401/10/07     |     [sect id=[file]] | [/sect id=[file]] |